معنی نقوش قالی
حل جدول
اسلیمی
لغت نامه دهخدا
نقوش. [ن ُ] (ع اِ) ج ِ نَقْش. رجوع به نَقْش شود.
نقوش. [ن َ] (ع اِ) قسمی از گلبن. (ناظم الاطباء).
قالی
قالی. (اِخ) بنقل احمدبن یحیی، زنی است که بحکومت ارمنستان رسید. رجوع به قالی قلا شود.
قالی. (ص نسبی) نسبت است به قالیقلا. (الانساب سمعانی). رجوع به قالیقلا شود.
قالی. (ع ص) بریان سازنده. (آنندراج).طباخ. قلیه پز. (ناظم الاطباء). || دشمن دارنده. (آنندراج). سخت ناپسنددارنده. (ناظم الاطباء).
قالی. (اِخ) دهی است به حدود مرغزار. قالی میوه ٔ اندک دارد و غلات فراوان. (نزههالقلوب چ بریل ج 3 ص 123). مرغزار قالی بر کنار آب پرواب افتاده است و جائی است خرم، اما گیاهش بزمستان چارپایان را موافق بود و بتابستان زیان دارد. طولش سه فرسنگ در عرض یک فرسنگ. (نزههالقلوب چ بریل ج 3 ص 135).
فرهنگ معین
(نُ) [ع.] (اِ.) جِ نقش.
فرهنگ عمید
نقش
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی آزاد
نُقُوش، جمع نَقش است، به معانی نَقش توجه گردد،
تعبیر خواب
اگر درخواب بیند بر قالی کوچک نشسته بود، دلیل که عمرش کوتاه بود. اگر بیند آن قالی کوچک در زیر او دراز شد، دلیل که روزی بر وی فراخ شود. اگر بیند قالی پیچید و به کنج خانه نهاد، دلیل است اقبال خود را به دست خود کند. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
اگر بیند قالی پهن نموده بودند و دانست ملک اوست، دلیل است عمرش دراز بود و روزی بر وی فراخ شود. اگر بیند بر قالی نشست و ندانست جای کیست، دلیل که حالش متغیر شود. - محمد بن سیرین
اگر درخواب قالی را سبز و پاکیزه بیند، دلیل بر جمعیت بود در دین و دنیا. اگر قالی را در خانه دیگران بیند که انداخته بود، دلیل است سفری نماید و از آن سفر منفعت بسیار حاصل کند - حضرت دانیال
معادل ابجد
597